امید زندگی مامان و بابا

همه میدونن شما هستی

سلام عزیز دلم.خوبی مامانی.. امروز فامیل های پدری مامان هم فهمیدن.خیلی خوشحال شدن از اومدنت خوشگلم.... همه بهم میگن باید خیلی مراقب شما باشم.به مامانی قول بده که مراقب خودت هستی خب؟منم تمام تلاشم رو میکنم که شما راحت باشی عزیزم مامانی خبر نی نی خاله نینا رو نداری؟براش نگرانم.اخه خاله نینا چند روزه لکه بینی داره.خیلی براش دعا میکنم.تو هم به نی نیش بگو حتما حتما سالم بمونه..اخه خاله خیلی دوسش دارهههه راستی امروز خاله سپیده هم قرار بود بره پیش دکتر من.منتظرم تا خبرای خوبی از نی نیش بهم بده.امروز معلوم میشه که چند روز از شما کوچیکتره عشقم. دوست دارم عزیزم خیلی خیلی مراقب خودت باش.مییییببببوووسسسسممممتتتتتتتت ...
25 آذر 1391

نی نی خاله سپیده

سلام کوچولوی مامانی خوبی؟ عزیزم ببخشید که سرما خوردم...  تو که اذیت نمیشیییی هااا؟؟؟ مامانی دیشب رفته بودیم پیش دوستامون خاله سپیده و عمو علی خاله متین و عمو حسن خاله سیمین و عمو عبید خاله مژگان و عمو پرویز و عمو امیر و عمو یاسین بودن..... بابایی بخاطر اومدن تو شیرینی خریده بود وقتی بهشون گفتیم که تو اومدی همه خیلی خوشحال شد خیلی خیلی یهو عمو علی به بابا گفت شیرینی رو چند خریدی؟بابایی قیمتش رو گفت و عمو علی گفت نصف پول شیرینی رو من میدم اخه سپیده هم نی نی داره.واااااااییییی همه شوکه شده بودیم. خیلی باحال بود مامانی. خاله سپیده هم دیروز فهمیده بود که نی نی داره...نی نیش از شما 1 هفته کوچیکتره مامان.... خوشحال شدی نه؟؟؟ ...
24 آذر 1391

خداروشکر

خدای بزرگ و مهربون ازت ممنونم واقعا ممنونم که دعاهامون رو مستجاب کردی. خدایا شکرت که دل مامان باباهامون رو شاد کردی. خدایا تو خیلی چیزا تو زندگی به من دادی.به جون خودت میدونم بنده ی خوبی برات نیستم ولی میدونی که لحظه ای از شکر گفتنت غافل نمیشم. خدایا نوکرتم عاشقتم.خدایا به خدا خیلی دوست دارم. تو که بزرگی کردی این همه چیز بهم دادی چندتا چیز دیگه میخوام. اول میخوام دوستام الی تارا گلی یلدا نسرین زهرا یاسی حسنا و همه ی اونایی که الان اسمشون یادم نیست زود زود مامان شن.راستی دوستم رویا رو یادت نره هااااا میبرمش پیش دکتر خودم کمکش کن.افرین قربونت برم خدا. دوما نی نی من و هما و پونه و روشا و شیما و لی لی و سوگند و همه ی اونایی که اسمشون...
23 آذر 1391

نی نی خاله نازی امروز اومد

عشقم همین حالا خاله نازی اومد و گفت رفت ازمایش داد و نی نیش اومده............ هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا برو باهاش دوست شو خب؟ افرین نی نی های خوب که یکی یکی داری میاید ببببببببببوووووووووووووووسسسسسسسسسس از همتون
23 آذر 1391

تاریخ های مهم زندگی ما

بیست اذر با بی بی چک فهمیدم که خوشگلم تو دلمه. 22 اذر ازمایش خون دادم.و تو سونو فندقم رو دیدم. خاله الی میگه 24 مرداد 92 میای بغلم 7 روز دیگه تولد بابایی هستش میگه بهترین کادوی عمرم نی نیم هستش که نزدیک تولدم اومد پیشمون  
23 آذر 1391

بتای بالا

خوشگلم دیروز رفتم ازمایش خون دادم.بتات 3729 بود خخخددداااااا رررووو شکر بعد رفتم پیش دکترم سونو کرد شما رو دید عزیزم.قربونت برم.ولی گفت خیلی کوکچولو هشتی فدات شم... مامانی دو هفته دیگه میره تا صدای قلب کوچولو و مهربونتو بشنوه.... دیروز دکتر گفت شما 5 هفته ات تموم شده حدودا 8 ماه دیگه میای بغلم مراقب خوذت و خودم باش نفسمممممم
23 آذر 1391

عشقم اومدی

عزیز دل مامانی بلاخره اومدی..... عزیزم ما این ماه اصلا امیدی نداشتیم.بخاطر همین خیلی بی خیال بودیم البته بیشتر بابایی.من خیلی استرس داشتم عزیزم بلاخره روز موعد پری شد و پری نیومد.خدای من این یعنی ممکن بود تو اومده باشی. همون شب برامون مهمون ناخونده اومد.مامان خیلی عصبانی شد. اخه نگران تو بودم...ولی خاله رویا و عمو سیروس اومدن و با بابایی کمک کردن تا زیاد به تو فشار نیاد. وقتی 4 روز گذشت بابایی کم کم گیر دادنش شروع شد همش میگفت بی بی چک بذلر ولی من میترسیدم اخه خلاصههههه به اصرار بابایی و خاله هما و الی و یلدا و تارا....ساعت 8 شب بی بی چک گذاشتم. خاله هات همه تو کلوپ منتظر بودن تا من با خبر اومدن تو برگردم...... هم من هم بابا...
23 آذر 1391
1